کتاب ناتور دشت با عنوان اصلی The Catcher in the Rye اثر بسیار مشهور و برجسته جروم دیوید سلینجر است که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد و طبق آخرین آمارها تاکنون بیشتر از ۶۵ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. این رمان کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود و به بیش از ۳۵ زبان نیز ترجمه شده است.

شخصیت اصلی رمان، هولدن کالفیلد، نوجوانی ۱۷ ساله‌ است. او در جایی شبیه مرکز توانبخشی یا مرکز درمانی و یا چیزی شبیه به این است که قصد دارد چند روز از زندگی مزخرفش را در کریسمس پارسال برای روانکاو خود تعریف کند. پایه و اساس رمان نیز ماجراهایی است که در سه روز برای هولدن اتفاق افتاده است.

قهرمان کتاب ناتور دشت داستان خود را از مدرسه‌ای آغاز می‌کند که به تازگی از آن اخراج شده اما این قضیه را از خانواده خود مخفی نگاه داشته است و می‌خواهد تا زمانی که نامه مدیر مدرسه به دست پدر و مادرش می‌رسد آزاد باشد و حتی به فرار از خانه هم فکر می‌کند. او قبلا هم چندین بار از مدرسه اخراج شده بود اما این بار ماجرا فرق می‌کند. در ادامه وقتی با هم‌اتاقی‌اش یک دعوای حسابی راه می‌اندازد از خوابگاه بیرون می‌زد و ماجراهای اصلی کتاب از اینجا آغاز می‌شوند. خروج هولدن از خوابگاه و وارد شدن او به دنیای بیرون و روبه‌رو شدن او با مردم جامعه و همچنین وانمود کردن هولدن به اینکه آدم بالغی است، نماد انتقال از دوران کودکی به بزرگسالی است.

اکنون هولدن دیگر بچه نیست و افکار و احساسات متفاوتی دارد. او احساس تنهایی می‌کند، احساس می‌کند با دنیای بیرون بیگانه است و همچنین به شدت احساس می‌کند که همه‌چیز او را افسرده می‌کند. هولدن دیگر کودک نیست و در آستانه‌ی ورود به دنیای بزرگسالان است. بزرگسال‌هایی که از نظر هولدن همگی قلابی هستند و او بسیار از دست آن‌ها شاکی است. البته می‌توان گفت هولدن از دست همه‌چیز و همه‌کس شاکی است مگر بچه‌های کوچک. به همین خاطر رابطه نزدیک و صمیمی با خواهر کوچک خود، فیبی دارد. فیبی نقش بسیار مهمی در داستان دارد و اگر به خاطر او نبود هولدن به سمت سرنوشتی متفاوت حرکت می‌کرد.

عنوان کتاب از چیزی آمده است که هولدن دوست دارد انجام دهد. او نمی‌خواهد دانشمند شود، نمی‌خواهد مثل پدرش وکیل شود، معلم شود و یا هرچیز دیگری که از نظر آدم بزرگ‌ها یک شغل خوب و آینده‌دار محسوب می‌شود، او می‌خواهد ناتور دشت شود:



همه‌ش مجسم می‌کنم چَن‌تا بچه‌ی کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارهزار بچه‌ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم‌بزرگه، غیر من. منم لبه‌ی یه پرتگاهِ خطرناک وایستاده‌م و باید هر کسی رو که می‌آد طرفِ پرتگاه بگیرم – یعنی اگه یکی داره می‌دوئه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه‌دفه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمامِ روز کارم همینه. ناتورِ دشتم. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۶۸)

منبع: https://kafebook.ir/کتاب-ناتور-دشت/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تور گردشگری، خرید آنلاین بلیط، تابستان 97 دانلود آهنگ خارجی pezshkbartar Patrick لیست بهترین سایت های ایرانی هنر آشپزی کافه اینترنتی آشپزباشی I LOVE YOU وکیل پایه یک دادگستری 09127045177عباسیان